آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
دروغ دوست داشتنی
عشق،نفرت،حسرت
خستم خسته ازآدما
خسته ازاونایی که دروغ میگن اونایی که به دروغ میگن دوستت دارم
خسته ازآدمایی که فقط خودشونومیبینن فقط خودشون تنها دلیل بودنشون دروغ گفتنه
من دلم نمیخواد تو دلم آدمی رو جابدم که دروغ گفتن تنها کارشه
خسته شدم از دنیا و آدماش از بی کسی هاش ازهمه چی
نمیدونم خدا چراحرفامونمیشنوه یا شایدم میشنوه و نمیخواد حرفمو گوش بده
آخه خدا من چه گناهی کردم که این شده حالو روزم خودت کمکم کن خداجون
خستم خسته از
بنده های تو خسته از این نامردا پستا خسته ازهمشون نمیدونم چرا هیشکی باورم
نداره چرا خداجونم چرا
خودت کمکم کن خواهش میکنم خدا کمکم کن
میدونین بچه ها من تنهام اما تنها کسی که من دوسش دارم و میدونم دوسم داره
وتنهام نمیذاره خداست
چون واقعا تنها کسی که آرومم میکنه خودشه
شما برام دعا کنین از این حال و هوا دربیارم
همتونو دوست دارم
فعلا عاشق دلخستهشنبهبرچسب:, :: 3:51 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
وقتی کلبه ی کوچکی ساختیم
نمی دانم ناله هایم را می شنوی
عاشق دلخسته چهار شنبهبرچسب:, :: 6:32 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
خداچراآدمااینجوری شدن چرادلومیشکنن به جون مامانم راس میگم خداخستم خسته ازبغض داشتن که روگلوم سنگینی میکنه نمیذاره نفس بکشم خدامن تنهام خدایاکمکم کن نذارتنهاباشم نذارعذاب بکشم کمکم کن خستم خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخیلی خستم کمکم کن عاشق دلخستهچهار شنبهبرچسب:, :: 6:26 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
امروزبازم دلم گرفت دوباره تنگ توشددوباره احساس بی کسی کردمگه چیکار کردم باهات که رفتی خدادیدیش دیدیش چجوری رفت حتی نگفت خداحافظ خداخودت که شاهدبودی چقدردوسم داشت خودت دیدی خداخودت کمکم کن خداامروزعیده میدونم بایدشادبودامامن نمیتونم تاتوکمکم نکنی نمیشه خستم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عاشق دلخستهشنبهبرچسب:, :: 9:59 قبل از ظهر :: نويسنده : فاطی
چراعاشقایی که باتموم وجودهمودوست دارن ازهم جدامیشن مگه عاشقاچه گناهی
کردن فقط همدیگرودوست دارن کاشکی میشدیکی بودرگودروغومیزدکه یه عاشق
هیچوقت به عشقش دروغ نگه که ازش متنفره من دوست داشتم فقط یه لحظه فقط یه
لحظه دیگه عشقمومیدیدم که بهش میگفتم باتموم وجوددوسش دارم
عاشق دلخسته یک شنبهبرچسب:, :: 10:52 قبل از ظهر :: نويسنده : فاطی
كاشكي ميشدهيچوقت آدماعاشق نميشدن
كه يه روزي دلتنگ عشقشون بشن
عاشق دلخسته دو شنبهبرچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
چرادلتنگی های این دنیاهمش ماله منه وهمیشه گریه روچشمای منه دنیارومن کلیدکرده ولمم نمیکنه عاشق دلخستهجمعهبرچسب:, :: 3:4 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
وقتي يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از
كار گذشته و تو عاشق شدي طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه
عشق مي تپه، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن همه
چي با يک نگاه شروع ميشه اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه
چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ... محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد
تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه
صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه. حتي
وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي
باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني
قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي. مي بيني
كار دل رو؟ شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد
يه جنگ و جدال طولاني با خودت چشات رو روهم مي زاري ولي همش
از خواب ميپري ... از چيزي ميترسي ... صبح كه از خواب بيدار ميشي نه
ميتوني چيزي بخوري نه مي توني كاري انجام بدي ، فقط و فقط اونه كه
توي فكرو ذهنت قدم مي زنه به خودت مي گي اي بابا از درس و زندگي
افتادم ! آخه من چمه ؟ راه مي افتي تو كوچه و خيابون هر جا كه ميري
هرچي كه مي بيني فقط اونه ، گويا كه همه چي از بين رفته و فقط اون
مونده طوري بهش عادت مي كني كهاگه فقط يه روز نبينيش دنيا به
آخرميرسه وقتي با اوني مثل اينكه تو آسمونا سير مي كني وقتي بهت
نگاه مي كنه گويا همه دنيا رو بهت ميدن گرچه عشق نه حرفي مي زنه
و نه نگاهي مي كنه ! آخه خاصيت عشق همينه آدم رو عاشق مي كنه و بعد ولش مي كنه به امون خدا وقتي باهاته همش سرش پائينه تو دلت
مي گي تورو خدا فقط يه بار نيگام كن آخه دلم واسه اون چشايقشنگت
يه ذره شده ديگه از آن خودت نيستي بدجوري بهش عادت كردي !
مگه نه ؟ يه روزي بهت ميگه كه ميخواد ببينتت سراز پا نمي شناسي
حتي نميدوني چي كار كني ... فقط دلت شور ميزنه آخه شب قبل
خواب اونو ديدي... خواب ديدي که همش از دستت فرار ميکنه ...
هيچوقت براش گل رز قرمز نگرفتي ...چون بهت گفته بود همش دروغه
تو هم نخواستي فکر کنه تو دروغ ميگي آخه از دروغ متنفره ... وقتي اون
رو مي بيني با لبخند بهش ميگي خيلي خوشحالي که امروز ميبينيش
... ولي اون ... سرش رو بلند مي كنه و تو چشات زل ميزنه و بهت ميگه
اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كني ! دنيا رو سرت خراب ميشه همه
چي رو ازت مي گيرن همه خوشبختي هاي دنيا رو بهش مي گي من…
من … من از جاش بلند ميشه و خيلي آروم دستترو ميبوسه ميذاره
روقلبش و بهت ميگه خيلي دوستت دارم وبراي هميشه تركت مي كنه
ديگه قلبت نمي تپه ديگه خون تو رگات جاري نميشه يه هويي صداي
شكستن چيزي مي آد دلت مي شكنه و تكه هاي شكستش روي زمين
ميريزه دلت ميخواد گريه کني ولي يادت مي افته بهش قول داده بودي
که هيچوقت به خاطر اون گريه نميکني چون ميگفت اگه يه قطره اشک
از چشماي تو بياد من خودم رو نميبخشم ... دلت ميخواد بهشبگي چقدر
بي رحمي که گريه روازم گرفتي ولي اصلا هيچ صدايي ازگلوت در نمياد
بهت ميگه فهميدي چي گفتم؟با سر بهش ميگي آره!... وقتي ازش
ميپرسي چرا؟؟؟ميگه چون دوستت دارم! انگشتري رو که تو دستته در
مياري آخه خيلي اونو دوست داره بهش ميگي مال تو ... ازت ميگيره
ولي دوباره تو انگشتت ميکنه ...ميگه فقط تو دست تو قشنگه... بعد
دستت رو محکم فشار ميده و تو چشمات نگاه ميکنه و... بعد اون روز
ديگه دلت نميخواد چشمات رو باز كني آخه اگه بازشون كني بايد
دنياي بدون اون رو ببيني تو دنياي بدون اونرو مي خواي چي كار ؟ و براي
هميشه يه دل شكسته باقي مي موني دل شكسته اي كه تنها چاره
دردش تويي... عاشق دلخستهسه شنبهبرچسب:, :: 7:21 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
امروز دلم گرفته بدجورانقدری که دلم میخواددادبزنم گریه کنم حرف دلموبزنم امانمی شه بازم پشت پاخوردم عاشق دلخسته دلم گرفته می خوام گریه کنم امانمی شه عاشق دلخستهدو شنبهبرچسب:, :: 3:56 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
لحظه های تنهایی چه دیر میگذرد.....
افسوس ای تنهایی بازهم برنده این بازی توشدی امانمی دانم بایدچنددست دیگر بازی کنم تابلکه من هم برنده شوم حیف باختم اگرمی بردمت حال و روزم این نبودافسوس دیگررفته عاشق دلخسته
بلندترین فریادمن سکوت من است؟؟؟؟
عاشق دلخسته صفحه قبل 1 صفحه بعد |
|||
|