آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
دروغ دوست داشتنی
عشق،نفرت،حسرت
وقتی همه چیز برات میشه سوال! وقتی تو تکرار صحنه ها اسیر میشی! وقتی اونقدر خسته میشی که حتی از فکر کردن همه خسته ای! وقتی کسی نیست که بفهمه چی میگی! وقتی مطمئنی اونی که امروز میاد فردا میره! وقتی مجبوری خودتم گول بزنی! وقتی حتی شهامت خیلی از چیزارو نداری! وقتی میدونی هیچ چیزو هیچکس خودش نیست! وقتی میدونی همه چیز دروغه! وقتی میدونی که نباید به هیچ قول و قراری اعتماد کنی! وقتی میفهمی که نباید می فهمیدی! وقتی روزگار یادت میده که باید سوخت و ساخت! وقتی می خندی با اینکه کارت از گریه گذشته! وقتی قراره هیچی جای خودش نباشه! وقتی منتظر یه اتفاقی و اون اتفاق هیچوقت نمی افته! وقتی نباید اونی باشی که هستی! وقتی بهت می فهمونن دوست داشتن یه معماست! وقتی تورو به خاطر صداقتت محکوم می کنن! وقتی خوشحال میشن که غرورت بشکنه! وقتی حرفاتو فقط دیوار میفهمه! و در آخر وقتی از خستگیات خسته شدی... میشی اینی که من الآن هستم!!!!!! عاشق دلخستهپنج شنبهبرچسب:, :: 1:5 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
قلب می دانی چیست ؟؟؟ خانه عشق و تلاطم ...!!! مامن مهر وعطوفت اما...!! قلب من بر باد است نه از آن روی که مهرش همه را در برداشت نگرانم که تورا در بازاربه دروغی زیبا مفت و ارزان ببرند !! بر دلت قفل بزن !!! تا که هر نامردی به تو فرمان ندهد جان شيرين تورا به جفا تلخ نكند قلب من ! جان من ! دوست شدن ، بنده ي دل بودن رسم خودرا دارد هركه از راه رسد با دروغي آيد تا هوسهاي دلش رام شود تا كه شيطان درونش ز قفس باز كند بردلت قفل بزن!!! تا كه دزدان طريق راه را سد نكنند شايد آن روز رسد كه تو از عشق و هوس هوس عصيانگر را به دلت راه دهي و من آن روز دگر نا اميدم ، از تو !!! منتظر مي مانم تا كه عشقم بستاند دادم بر دلت قفل بزن ...!!! قلب من ،جان من !!! من بي عشق و تلاطم چه كنم ...؟؟؟ عاشق دلخستهیک شنبهبرچسب:, :: 11:9 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
تموم خوشیهاموصرف دلتنگیهاکردم حالاواقعادلتنگ شدم یک شنبهبرچسب:, :: 2:45 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
حسرت خوردن خوراک شب وروز من است کاش میشدبرای یک روزبه خواسته هایم میرسیدم ای کاش عاشق دلخسته
افسوس ای تنهایی بازهم برنده این بازی توشدی امانمی دانم بایدچنددست دیگر بازی کنم تابلکه من هم برنده شوم حیف باختم اگرمی بردمت حال و روزم این نبودافسوس دیگررفته عاشق دلخسته زیرپایم زمین از سم ضربه ی اسبان میلرزد وحشت زده به پیش میگریزند اسبان وحشی گسیخته افسار وحشت زده به پیش میگریزند یالهاشان گره می خوردآرزوهایم دوشادوششان می گریزد خواست هایم وهواسرشارازبوی اسب است و غم و اندکی غبته؟!
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق
عشق
عشق عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق
عشق GetBC(59); یک شنبهبرچسب:, :: 11:44 قبل از ظهر :: نويسنده : فاطی
دسته خطی که توراعاشق کرد شوخی کاغذی ما ماست بخندفکرکن دردهای توارزشمنداست. عاشق دلخستهچهار شنبهبرچسب:, :: 2:42 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
دوست داشتن عیب نیست امانمیدانم چراهمه فکرمیکنندبرای من عیب است چقدرغریبم ماه من جداییمون سخته میدونم اما دنیابی وفاست عاشق دلخستهبه دادش رسیدم دلم رو رها کرد صداش کردم اون وقت رقیبو صدا کرد به پاش می نشستم خودش دید که خستم ولی بی وفا باز رها کرد دو دستم واسه شب نشینی رفیق قدیمی شدم رنگ اون شب که چشماش سیام کرد حالا روزگارم عوض شد دوباره حالا اون خودش فکر برگشتو داره حالا من نشستم به سکان نورم ولی اون به جز من کسی رو نداره می بخشم دوباره گناهی که کرده می بخشم می دونم که دستاش چه سرده می شم سلطان شب رفیق قدیمی بازم مثل وقتی که بودیم صمیمی بدون زندگی بازیگردون ترین زمین خوردی دیدی که دنیا همینه به دادش رسیدم دلم رو رها کرد صداش کردم اون وقت رقیبو صدا کرد به پاش می نشستم خودش دید که خستم ولی بی وفا باز رها کرد دو دستم واسه شب نشینی رفیق قدیمی شدم رنگ اون شب که چشماش سیام کرد حالا روزگارم عوض شد دوباره حالا اون خودش فکر برگشتو داره حالا من نشستم به سکان نورم ولی اون به جز من کسی رو نداره می بخشم دوباره گناهی که کرده می بخشم می دونم که دستاش چه سرده می شم سلطان شب رفیق قدیمی بازم مثل وقتی که بودیم صمیمی بدون زندگی بازیگردون ترین زمین خوردی دیدی که دنیا همینه
عاشق دلخسته |
|||
![]() |