آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
دروغ دوست داشتنی
عشق،نفرت،حسرت
سه شنبهبرچسب:, :: 9:15 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
میخوام برم ازپیش توازم نمی خوای بمونم دوسم نداری بخدادوسم نداری میدونم عاشق دلخستهسه شنبهبرچسب:, :: 8:52 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
چرا امروزم مثل دیروز و فرداست، این چه تقدیر سیاهیه خدایا
سه شنبهبرچسب:, :: 8:49 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
مانده ام تنهای تنها آنقدرتنهاکه حتی کسی برای پرکردن جای خالیش نزدیکم نمی شود چه کسی میداندفرداچه خواهدشدامامن میدانم فرداهم همچون امروز غمناک وپرازغم ودلشکستگیست الآن چندسال است چنین روزهاراطی میکنم اماهیچ وقت فردانمی شود
عاشق دلخسته سه شنبهبرچسب:, :: 8:40 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
توی این دنیاتنهاچیزی که برام مونده جونمه اونم دیگه کم مونده ازدست بدمش عاشق دلخسته سه شنبهبرچسب:, :: 7:21 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
امروز دلم گرفته بدجورانقدری که دلم میخواددادبزنم گریه کنم حرف دلموبزنم امانمی شه بازم پشت پاخوردم عاشق دلخسته یک شنبهبرچسب:, :: 7:29 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
غم تنهایی هیچ وقت پایدارنمیمونه امامیشه خودت بخوای که پایداربمونه عاشق دلخسته شنبهبرچسب:, :: 9:5 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
خداحافظ همین حالاکه من تنهای تنهایم خدابهت قول میدم بهت قول میدم میگذرم ازهمه چی خیلی آسون عاشق دلخستهشنبهبرچسب:, :: 8:54 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
خداکی این باران بی کسی هاتموم میشه کی من دوباره خندون میشم کی میشه برگردم به روزای قبل خداکاش بشه دیگه بغض نکنم که اشکام سرازیرشه کاش بشه عاشق دلخستهپنج شنبهبرچسب:, :: 8:21 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
دلم برای کسی تنگ است که او دلش برای من تنگ نیست.
چشم انتظار کسی هستم که او چشم انتظار من نیست. دلم برای کسی تنگ است که او دلش برای من تنگ نیست. اشکهایم برای کسی جاریست که او قطره اشکی هم برای من نمیریزد. دلم بی تابش است اما او بی توجه به بی تابی هایم است. اشکهایم باز جاریست . دستای سردم می لرزند. نمیتونم بنویسم. خندیدن و گم کردم. دلم میخواد ازین شهر برم. برم یه جای دور. جایی که هیچ آدمی نباشه. ازینجا خسته ام. از آدمای بی احساس گریزونم. دیگه طاقت شکستنو ندارم. خسته ام خیلی خسته . حالم روز به روز بدتر میشه عاشق دلخستهپنج شنبهبرچسب:, :: 6:56 بعد از ظهر :: نويسنده : فاطی
بچه که بودیم دل درد را به یک زبان می گفتیم، همه می فهمیدند. حالا که بزرگ شدیم، درد دل را به صد زبان می گوییم، اما کسی نمی فهمد عاشق دلخسته |
|||
|